اونایی که خواهر دارن میدونن که هیچ رفیقی مثل خواهر نمیشه. اونایی که خواهر ندارن هم میدونن که هیچ رفیقی جای خواهرو پُر نمیکنه. برای پسرها هم هیچ «داداشی» وجود نداره که یه روز به رفاقتشون گند نزنه. درسته که ممکنه با تمام اون گندهای کم یا زیاد، بازم اون رفاقت پابرجا بمونه تا ابد، اما پسری که برادر داره میدونه رفیق رفیقه و خانواده نمیشه.
همهء ما وقتی جوونترین وضعیت سنیمونو سپری میکردیم و هنوز امیدها و خوشبینیها و اعتمادهای دستنخوردهای داشتیم، برای رفاقتهایی تو زندگیمون ارزشِ در حدِ خانواده قائل شدیم، نزدیک شدیم، اعتماد و فداکاری و عشقو در حق کسی تموم کردیم و بعد یه روز زمین خوردیم. شاید حتی بارها زمین خوردیم و باز اون اشتباهو با آدمِ دیگهای تکرار کردیم. نه به خاطرِ حماقت، که به خاطرِ امید... اما یه روز فهمیدیم هیچکس خارج از خونمون، جز خانوادمون، نمیتونه خانواده باشه برامون. نمیتونه بیتوقع و منت عاشق باشه. نمیتونه همیشه حامی و همیشه مراقب باشه بیاینکه چرتکهای بندازه یا خیانتی کنه. خیلى وقتا این چرتکه انداختن و خیانت کردن اسمایى هستن که ما روی رفتارهای دوستامون میذاریم چون بیاینکه اونا بدونن که موظفن برامون خواهری/برادری کنن نه رفاقت، ما ازشون توقعِ زیادی و غیرمنطقی داشتیم! اصلا توقع از این احمقانهتر که از کسی جز پدر و مادر و خواهر و برادر بخوای خانوادت باشه؟!
تنها کسی که ممکنه این قانونو بههم بزنه یه مرد/زنه که یه روز همسرت میشه و خدا کنه انتخابت اشتباه نباشه که تا روزی که زندهای و زندهاس پای تمام زشتیات مثل قشنگیات وایسه و خانوادت باشه...