زن بودن یعنی جمع احساس و لطافت و محبت و فداکاری و مراقبت دنیا در فیزیک کوچک و حساس یک حوا. زن بودن را باید از دستهای گرم، لبخندهای نرم و چهرۀ دخترانه فهمید. زن بودن (یعنی احساس و لطافت و...) را باید از دلسوزیهای اغراق شده، محبت کردنهای بیحساب، گریههای از سر دلشکستگی، دلتنگیها و صبرها فهمید. این میان، آنکس که موهای بلندتر و لبهای نرمتر و دستهای آراستهتر دارد زنانگیهای بیشتری دارد. آنکس که در اوج خوشحالی موهایش را توی باد رها میکند و در نهایت بدبیاری و تنهایی موهایش را در باد رها میکند زنتر است. اینکه میگویند زن احساساتش را با موهایش نشان میدهد و وقت خوشحالی باز میگذارد و وقت ناراحتی کوتاه میکند... نه، باور نکن. زنها شدت و ضعف دارند و این ربطی به حال روحیشان ندارد. شدت و ضعف دارند و این ربطی به وجود یک مرد در کنارشان ندارد. او که موهایش را کوتاه میکند همان کسی است که توی هیچ سینمایی از دیدن هیچ سکانسی گریه نکرده، و موهای خیلی بلند مال ماست که خیلی دختریم.